زمینی شدن نیلازمینی شدن نیلا، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره
آسمونی شدن نیلاآسمونی شدن نیلا، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

نیلا فرشته آسمونی

مريضى مامان

سلام عشقم نفسم فسقلى من ديروز حالم خيلى حالم بد شد اينقدر که نرفتم سرکار همش سردرد و حالت تهوع فسقلى جونم بابايى فکر ميکرد ضعف دارم رفت برام اجيل خريد بخورم تو قوى بشى عشقم ولى هر چى خوردم شکوفه زدم جيگرم نميدونم چم شده بود ديگه اومديم خونه مامان بزرگ برام جوجه کباب درست کرد يکم بهتر شدم ففسقلى هر کارى ميکنم که فقط جات امن باشه  عاشقتم فسقلى مامان بوووووس  
15 دی 1393

خیابان بهار

سلام نی نی خوشگلم عشقم پنج شنبه با بابایی رفتیم خ بهار ببینیم چی هست چی نیست چقدر لباسهای خوشگل و ناز بود ولی قرار شد اگه ایشالله عمه الهام رفت انگلیس بگم از اونجا برات لباس بخره بیاره یه عالمه کالسکه های خوشگل بود وقتی تصور می کردم که تو فسقلی من قراره بشینی تو اینا دلم ضعف میکرد  خیلی دلم میخواد زودتر بیای تو بغل مامان تا لمست کنم ببوسمت تو بشی همه زندگیم عشقم امروز صبح تو دلم حست کردم خیلی باحال بود به بابایی گفتم کلی خوشحال شد   ...
13 دی 1393

اولین سیسمونی فسقلی من

سلام به مامانای گل سلام به تو عشقم عمرم فسقلی دیشب رفتم خونه مامان بزرگ که پسر عمه اتو ببینم ولی نشد اینقدر من دیر رسیدم که اونا رفته بودن ولی عمه الهه دو سری لباس خوشگل بهت کادو داد عمه الهامم یک البوم نوزادی دست جفتشون درد نکنه    اینم از اولین سیسمونی جیگر مامان عاشقتم دوستت داریممممممممممممممم ...
10 دی 1393

ضعف شدید

سلام نی نی جونم عشقم سلام به مامانهای گل  خیلی ضعف دارم با اینکه چیزای مقوی زیاد میخورم ولی بازم معدم میسوزه معلوم نیست اون وروجک چی کار میکنه که احساس ضعف میکنم اخخخخخخخخخ قربونش برم مننننننننننننننننننننننن خوشگل مامان دیروز عکس سونو رو به عمه هات نشون دادم کلی ذوق کردن و تبریک گفتن و کلی توصیه های مادرانه  قربونت برم من خیلی مواظبتم که اذیت نشی عشقممممممممممممم ...
9 دی 1393

سن نی نی ما

سلام عشقم عمرم نفسم جونم نی نی کوچولو دیروز بالاخره رفتم سونوگرافی تو فاطمی ولی نی نی کوچولو بابایی کار داشت نتونست بیاد تنهایی رفتم کلی استرس داشتم تا وقتی خانوم دکتر مهربون گفت که جات تو دل مامان امنه امنه   تازه گفت 5 هفته 5 روزته گفت هنوز زوده واسه شنیدن صدای قلبت نفسم اومدم بیرون اینقدر خوشحال شدم که نگو اول به بابایی زنگ زدم بعدشم به جفت مامان بزرگها  وسط راه خاله مریم جووووووووون زنگ زد کلی با هم حرف زدیم و قربون صدقت رفت اینم عکس نی نی ما تو 5 هفته 5 روزگیش  تو همه دنیامی نفسم عشقم عمرم نی نی خوشگلم ...
8 دی 1393

آزمایش خون

سلام نی نی خوشگلم  دیشب رفتم خونه مامان بزرگت( مامان خودم) چون صبحش میخواستم برم ازمایش خون برای تو فسقلی  بابابزرگ برام انجیر خریده بود که بخورم برای نوه اش که توی جیگر طلا باشی خوبهههههههههههه صبح رفتم ازمایشگاهی که دوست خاله مریم اونجا کار میکنه هنوز چیزی از دادن ازمایش نگذشته که جاش کبود شده ولی به خاطر توی وروجک هر کاری میکنم که جات خوب باشه عشقم نی نی خوشگلم عصری هم میرم سونوگرافی ببینم چند وقته اومدی تو دل مامان جا خوش کردی عاشقتیممممممممممممممممممم ...
7 دی 1393

طلسم سونوگرافی

سلام پسر یا دختر خوشگلم از هفته پیش همش میخوام برم سونوگرافی ببینم چند وقتته ولی همه جا یا به خاطر تعطیلی شلوغه یا رفتن مسافرت. نی نی قشنگم نمیدونی چقدر منو و بابایی دوستت داریم هر کاری می کنیم که تو جات راحت و اروم باشه . بالاخره طلسم شکسته شد برای فردا یکشنبه 7/10/93 صبح میرم ازمایش خون  بدم و عصری هم میرم سونو گرافی تا بفهمم چند وقته اومدی تو شکم مامان. عاشقتیم نی نی کوچولو من و بابایی بووووووووووووووووووووووس
6 دی 1393

فهمیدن نی نی دار شدن

13 آذر ماه باید وارد دوره قاعدگی میشدم که اتفاق نیافتاد و چون چند ماه بود که روزهاش جا به جا شده بود احتمال دادم این ماهم همینطور شده باشه ولی خوب شک کردم و به همین دلیل رفتم داروخانه بیبی چک خریدم ولی منفی بود به خاطر مشکلاتی که تو زندگیمون بود واقعا منتظر بچه نبودم یعنی اصلا نمیخواستیم بچه دار بشیم بعدش رفتم دکتر برایم سونوگرافی نوشت رفتم گفت نه بچه نیست ولی یه چیزی شبیه پلیپ داری دوباره برگشتم پیش دکتر گفت برو ازمایش خون بده وقتی رفتم ازمایشگاه تمام بدنم یخ کرده بود وقتی گفت مثبته نمیدونستم بخندم یا گریه کنم حالم دست خودم نبود خیلی حال بدی بود  وقتی به علیرضا(باباش) گفتم شوکه شده بود بعدش که یکم گذشت خوشحال بودم که منم مادر شدم . ...
3 دی 1393