مريضى مامان
سلام عشقم نفسم فسقلى من ديروز حالم خيلى حالم بد شد اينقدر که نرفتم سرکار همش سردرد و حالت تهوع فسقلى جونم بابايى فکر ميکرد ضعف دارم رفت برام اجيل خريد بخورم تو قوى بشى عشقم ولى هر چى خوردم شکوفه زدم جيگرم نميدونم چم شده بود ديگه اومديم خونه مامان بزرگ برام جوجه کباب درست کرد يکم بهتر شدم ففسقلى هر کارى ميکنم که فقط جات امن باشه عاشقتم فسقلى مامان بوووووس
نویسنده :
مامان نیلا
10:54